جوک های تریزی
اصل ۱ – تقسیم
یه روز یه مرده را برق سه فاز می گیره می افته پامی شه ومی گه:اگه مردید یه فاز یه فاز بیاید جلو.
نصف النهار چیست ؟ همان شام است که در واقع نصف نهار است که برای شام مانده است
اصل ۲– استخراج
به یکی میگن چرا اینقدر این سی دی خش داره.میگه چون اهنگ های خوبشو علامت زدم.
روزی مهمانی از پسر صاحب خانه میپرسه:شما کی نهار میخورید؟.میگوید:مامانم گفته هروقت که شما بروید
اولی: آخیش ..... بلاخره ترکش کردم. دومی: چیو؟ سیگارو؟ اولی: نه ، زنمو!!
اصل ۳– کیفیت موضعی
هانری
چهارم ، روزی از دهقانی پرسید : چرا موهای سرت سفید شده و موهای ریشت سیاه مانده
است؟
گفت :
قربان . به سبب آنکه موهای سرم هیجده سال از موهای ریشم مسن تر هستند !
اصل ۴ – عدم تقارن
به یکی میگن از قفل فرمونت راضی هستی؟ میگه آره فقط سر پیچ ها یه کم اذیت میکنه!!
یه مورچه با یه فیله عروسی میکنه. یه روز با هم زندگی میکنن فیله می میره. مورچه میگه:یک روز باهاش زندگی کردم،یه عمر باید گور بکنم!!!!!!!
اصل ۵ – ترکیبکردن ( ادغام کردن)
مردی در خیابان به دوستش می رسد که سالها او را ندیده بود و از وی می پرسد: ازدواج کردی یا هنوز ظرفها را خودت می شوری. دوستش آهی کشید و گفت: هردو
اصل ۶ – جامعیت
سختترین سوال کنکور امسال: سهمیه خودرو سواری دوگانهسوز دولتی که به صورت آمبولانس وانت است و شبها در آژانس کار میکند، چقدر است.
اصل ۷ – تو در تو بودن
یه روزی ملا نصرالدین خودشو از پشت بام پرت کرد وسط حیاط. زنش از تو اتاق صدا زد چه بود افتاد از اون بالا؟ ملا گفت پیراهنم بود. زنش گفت صدا چی بود گفت خودم توش بودم.
اصل ۸ – عامل تعادل و توازن
چرا با صندلى زدین تو سر شوهرتون؟ آخه زورم نرسید میزو بلند کنم.
اصل ۹ – مقابله پیشاپیش
روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست. ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟
اصل ۱۰ – کنش پیشاپیش
اصل ۱۱- حفاظت پیشاپیش
یه روز یه مادر زنی میمیره. وقتی داشتن می بردنش تابوت به تیر چراغ برق می خوره و دوباره زنده می شه.سال بعد باز دوباره میمیره. وقتی داشتن میبردنش داماد می گه: مواظب باشین به تیر چراغ برق نخوره.
اصل ۱۲ – هم پتانسیلی
اصل ۱۳ – معکوس کردن
طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در کنار مرهم.
طنزگریستن با قاه قاه..و خندیدن با آه آه... است!
به یکی میگن اگه آب نبود چی می شد؟ میگه: نمی تونستیم شنا یاد بگیریم بعد غرق می شدیم!
چوپان دروغگو می میره تو قبر میپرسن اسمت چیه؟میگه دهقان فداکار
یک آقاى دزدى ، جلوى یک آقاى خوش پوش و تر و تمیزى را گرفت و هفت تیرش را گذاشت روى شقیقه اش و با تحکم و تشدد گفت give me your money: آقاى خوش پوش ، رو به آقاى دزد کرد و گفت : میدانى من چه کسى هستم ؟؟ من عضو کنگره ى امریکا هستم . آقاى دزد با تحکم بیشتر گفت : حالا که اینطوره پس give me MY money
یکی میره ماشینشو بیمه کنه طرف میگه ایشالله هیچ وقت از بیمتون استفاده نکنین اونم شاکی میشه میگه ایشالله شما هم از این پول خیر نبینی
اصل ۱۴ – کروی ساختن
عجب چرخه عجیبی : زن از سوسک میترسه _ سوسک از موش میترسه _ موش از گربه میترسه _ گربه از سگ میترسه _سگ از مرد میترسه _ مرد از زن میترسه
اصل ۱۵- پویایی
اصل ۱۶- عملکرد ناقص, بیش از حد یا مازاد
تقویت مو :روزی مردی به داروخانه رفت و گفت: «یک شیشه داروی تقویت مو میخواهم. دارو فروش گفت: کوچک یا بزرگ؟
مرد پاسخ داد: کوچک باشد، چون من از موی بلند خوشم نمیآید
اصل ۱۷ – حرکت به بعدی جدید
یه روز یه نفر سرش میخوره به یه تیر برق میگه چه یک بزرگی!
یه روز یه نفر می خواسته تو مسابقه 20 سوالی شرکت کنه رفیقش بهش میگه جواب سوال پیچ کوشتی می باشد ولی زود نگو تا افتضاح نشود قبول می کنه وقتی مسابقه شروع می شود می پرسه ایا تو جیب جا می شه ؟جواب می ده خیر میگه : چه پیچ کوشتی بزرگیه
اصل ۱۸- ارتعاش مکانیکی
ارتعاش : حرکتی است که نمیتواند تصمیم بگیرد به کدام جهت برود.
اصل ۱۹ – عملکرد دوره ای
یه نفر میره بدنسازی، مربی بهش میگه وقتی بیایی هفته اول بدنت درد میگیره. میگه پس من میرم هفته دوم میام.
مادر : گریت تمام شد یا نه؟ بچه: نه دارم یه خورده استراحت می کنم.
به یه نفر میگن چرا میری سربازی؟ میگه والا فقط به خاطر مرخصی هاش
اصل۲۰ – تداوم کنش مفید
اصل۲۱- حمله سریع
از یه نفر می پرسن ساعت چنده ؟ یارو بلد نبوده . میگه بدو بدو دیرت شده !
یک روز یک میخه می اوفته درون آب زنگ می زنه در می ره
ازیک شخصی میپرسند با سرعت یک جمله بساز؟
شخص:با دهانش میگوید "ویژ"
یک نفرغذایش روی میز رستوران است می خواهد به دستشویی برود به خاطراین که
کسی به غذایش دست نزند نامه نوشت که کسی به غذایم دست نزند قهرمان بکس میرود و
برمیگردد و می بیندغذایش نیست و برایش نامه نوشتند من غذایت رابردم قهرمان دو
اصل۲۲- تبدیل ضرر به سود
روزی
ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم
کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده
بودم!؟
اصل ۲۳- باز خورد
یه روز یه ادم قلدور به یه بینوا میزنه :بینوا عصبانی میشه به قلدور میگه اینی که زدی جدی بود یا شوخی :قلدور میگه جدی زدم بینوا میگه کار خوبی کردی چون من حال و حوصله شوخی ندارم
اصل ۲۴- واسطه و میانجی
یه روز یه سگ که دستو پاش شکسته بود دزد برای صاحبخانه اش می آید بعد صاحبخانه سگ را داخل فرغون می ذاره و بعد می دود به دنبالش .
اصل ۲۵- خدمت دهی به خود
اصل ۲۶- کپیکردن
گالینا بلانکا :خروسه می خواد زن بگیره پول نداره گالینا بلانکا می خره
یه روز یه مرده داشته پولکی میخورده به دوستاش میگه بهم نخندینا ولی این چیپس نمیدونم چرا یه خورده شیرینه.
یه پیرزن خودشو تو آینه می بینه می گه آینه هم آینه های قدیم
اصل ۲۷- استفاده از جسم ارزان قیمت با عمر کوتاه به جای جسم گران قیمت و با دوام
اگر به خاطر توماس آلوا ادیسون نبود الان مجبور بودیم زیر نور شمع تلویزیون نگاه کنیم.
میگویند: اجرت دندانسازی و حق و حقوق دندانپزشکی از تمام اجرتها و حقالزحمهها کمتر و پایینتر است. تا حدی که بعضی از مردم طماع، دندانهای کاملاً سالم خودشان را میکشند و بهخاطر ارزانی، داندان عاریه جای آن میگذارند!
دستش به گوشت نمیرسیده میگه اشگال نداره سویا میخورم
اصل ۲۸- تعویض یک سیستم مکانیکی
اصل ۲۹- استفاده از ساختار پنوماتیک یا هیدرو لیک
اصل ۳۰- پرده های انعطاف پذیر یا پوستههای نازک
اصل ۳۱ – استفاده از متخلخل
سوراخ موش، روزنه ی امید گربه است.
یک روز یه جا سیل می یاد سیم خاردار میکشند.
اصل ۳۲- تعویض رنگ
خودکار قرمزه باباش میمیره تا چهل روز مشکی مینویسه.
یه روز یه بابایی عینک دوددی میزنه بعد پسرشو می بینه یکی می زنه تو گوشش پسر می گه واسه چی می زنی باباهه می گه این وقت شب اینجا چی کار می کنی پسره می گه بابا عینکت تو بردار باباهه عینکش بر می داره باز دوباره یکی می زنه تو گوشش پسرش می گه چرا دوباره می زنی باباهه می گه از دیشب تا حالا این جا چی کار می کنی.
اصل ۳۳- همجنس و همگنسازی
جوان در و پنجره سازی به خواستگاری دختر پول داری می ره.
شب خواستگاری ،پدر عروس میپرسه: خوب به سلامتی داماد چه کاره
هستند ؟
خانواده داماد بخاطر این که کم نیارند میگن: پسرمون ویندوز نصب میکنه!!!
میدونی چرا خانم ها کمتر فوتبال بازی می کنند؟ چون کمتر پیش میاد که یازده تا خانم راضی بشن همزمان یه جور لباس بپوشن
به یک سیاه میگن شامپو بدنت چیه؟میگه:مشکین تاژ
یه نفر میگه همه ی ازدواج های تو خونه ی ما فامیلیه ! خاله ام با شوهر خاله ام ، عمه ام با شوهر عمه ام ، مادرم با پدرم . مادر بزرگم با پدر بزرگم
اصل ۳۴- ردکردن و باز سازی قطعات
یه نفر کدو تنبل میخره ,میزارتش کلاس تقویتی
اصل ۳۵- تغییر خواص فیزیکی و شیمیایی یک جسم
یکی برق خونه شون رفته بود یه قابلمه برمی داره می
ره در خونه دوستش
میگه:می شه یک کم برق به ما قرض بدید؟
دوستش می گه: دیونه لااقل یه ظرف پلاسیکی می آوردی که برق نگیردت.
اصل ۳۶ – تغییر فاز
شخصی دریک روزسرد زمستان اسبی را می بیند که از دهانش بخار بیرون می اید.به دوستش می گوید:اهان,اسب بخارکه میگن همینه.
اصل ۳۷- انبساط حرارتی
اصل ۳۸ – استفاده از اکسید کنندههای قوی
هنگامی که می خندیم عضلات بدنمان شل و سفت می شود و ریه هایمان پر از هوا می شود.ضربان قلب تندتر شده و میزان جذب اکسیژن توسط شش ها بیشتر می شود
اصل ۳۹ – محیط بی اثر
یکی از یکی می پرسه : ساعت چنده طرف می گه: هیس...ساعتم خوابیده.
اصل ۴۰ – مواد مرکب
یه روز یه مار و یه جوجه تیغی با هم عروسی میکنند بچشون سیم خاردار میشه . !!!
مى تونى بگى در هوا بجز اکسیژن چى وجود داره؟ بله آقا،کفتر،گنجشک،کلاغ،مگس،
یک جوک علمی
All the scientists die and go to heaven. They
decide to play
hide-n-seek. Unfortunately Einstein is the one who has the den. He is supposed
to count up to 100 and then start searching. Everyone starts hiding except
Newton.
Newton just draws a square of 1 meter and stands
in it right in front of Einstein. Einstein's counting:
1,2,3....97,98,99,100.
He opens his eyes and finds Newton standing in front. Einstein says
"Newton's out." Newton denies and says Newton is not out. He claims
that he is not Newton. All the scientists come out to see how he proves that he
is not Newton. Newton says "I am standing in a square of area 1m squared
... That makes me Newton per meter squared ... since a Newton per meter squared
is one Pascal, I'm Pascal, therefore Pascal is OUT !!!
روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک
بازی کنند. انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا ۱۰۰ میشمرد
و سپس شروع به جستجو میکرد. همه پنهان شدند الا نیوتون …
نیوتون دقیقا در مقابل انشتین فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن
ایستاد. انشتین شمرد ۹۷,۹۸,۹۹,۱۰۰
او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده. انشتین فریاد زد
نیوتون بیرون( سوک سوک) نیوتون بیرون( سوک سوک).
نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم. او ادعا کرد که اصلا من
نیوتون نیستم. تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور
میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست…
نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام… که منو
نیتون بر متر مربع میکنه
از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد بنابراین من پاسکالم
پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سوک سوک)